نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: خسته شدم از همه چی

1908
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2017
    شماره عضویت
    37342
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    خسته شدم از همه چی

    سلام.۳ سال پیش بعد از ۲ سال زندگی مشترک از شوهرم که معتاد بود جدا شدم.همون اوایل با مردی آشنا شدم که زن و بچه داشت.ابراز میکرد که با زنش مشکل داره و شرف طلاقه و از من خواست بمونم تا جدا شه.من صیغه این اقا شدم.تا به خودم اومدم دیدم وابسته و دل بسته اش شدم و خبری از طلاق هم نیست.روز به روز حالم بدتر شد.هر روز فکر و خیال امونمو بریده.اینکه الان کنار زنشه،دارن چیکار میکنن و ...
    خودش که میگه من اونو اصلا دوست ندارم و فقط و فقط بخاطر بچه هام موندم.اما من نمیتونم باهاش کنار بیام.میگه من فقط رابطه جنسی با تو دارم اما فکر اینکه اون طرف زنش بره منو روانی میکنه.دارم دیوونه میشم.اینم بگم من خانواده بسیار فرهیخته ای دارم.اصلا نمیدونم چرا خودمو درگیر این رابطه کردم.اما الان جدا شدن برام سخته.خیلی سخت.من چندین بار تلاش کردم اما نتونستم.۲۸ سال بیشتر ندارم اما داغونم.اون مرد،مرد بدی نیست اما شرایط داره از پا درم میاره.فقط دلم میخواد یه روز چشم باز کنم و ببینم همه چی تموم شده.شما یه راهی بهم نشون بدین

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2017
    شماره عضویت
    37342
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خسته شدم از همه چی

    دل کندن ازش خیلی سخته برام.من خیلی ادم احساساتی هستم.شب و روز ندارم.اعصابم خیلی بهم ریخته.واقعا نمیدونم چجوری اینکارو بکنم

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36965
    نوشته ها
    484
    تشکـر
    150
    تشکر شده 435 بار در 240 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : خسته شدم از همه چی

    نقل قول نوشته اصلی توسط فاطمه دهقان نمایش پست ها
    سلام.۳ سال پیش بعد از ۲ سال زندگی مشترک از شوهرم که معتاد بود جدا شدم.همون اوایل با مردی آشنا شدم که زن و بچه داشت.ابراز میکرد که با زنش مشکل داره و شرف طلاقه و از من خواست بمونم تا جدا شه.من صیغه این اقا شدم.تا به خودم اومدم دیدم وابسته و دل بسته اش شدم و خبری از طلاق هم نیست.روز به روز حالم بدتر شد.هر روز فکر و خیال امونمو بریده.اینکه الان کنار زنشه،دارن چیکار میکنن و ...
    خودش که میگه من اونو اصلا دوست ندارم و فقط و فقط بخاطر بچه هام موندم.اما من نمیتونم باهاش کنار بیام.میگه من فقط رابطه جنسی با تو دارم اما فکر اینکه اون طرف زنش بره منو روانی میکنه.دارم دیوونه میشم.اینم بگم من خانواده بسیار فرهیخته ای دارم.اصلا نمیدونم چرا خودمو درگیر این رابطه کردم.اما الان جدا شدن برام سخته.خیلی سخت.من چندین بار تلاش کردم اما نتونستم.۲۸ سال بیشتر ندارم اما داغونم.اون مرد،مرد بدی نیست اما شرایط داره از پا درم میاره.فقط دلم میخواد یه روز چشم باز کنم و ببینم همه چی تموم شده.شما یه راهی بهم نشون بدین
    ببینید گلم. شما به خاطر مشکل قبلیتون با همسرتون دچار یه مشکلی شدید که بی اختیار شمارو وارد یک رابطه صدبرابر غلط تر از زندگی قبلی تون کرده (طبق آمارهای روانشناسی، امکان اینکه دختری که از سمت همسر یا پدر محبت ندیده و دچار آسیب شده، به سمت یک مرد اشتباه (معتاد، زن دار، بی بند و بار...) بره. خیلی زیاده)
    شما خودتونم میدونید که وارد رابطه ی غلطی شدید و ادامه راه این رابطه درست مثل یک مردابه که هرچقدر جلوتر بری بیشتر فرو میری. احساس مهمی به نام عزت نفس درونتان سرکوب شده که باعث شده زیر بار این مسئله بری.
    خودت مشکلات ناشی از طلاق رو تجربه کردی و میدونی طلاق توی یک جامعه نیمه سنتی امر مذمومی هست پس به فکر زن اون آقا هم باش و این رو بدون که ایشون هم ممکنه دچار مشکلات تو بشن.
    این تاکیدی هست که من به مراجعانم اغلب میکنم هیچ وقت بخاطر ترس از تنهایی و مشکلات زندگی وارد یک رابطه نشید که صد در صد انتخاب غلطی خواهد بود. میدونی مثل چیه؟ وقتی یک ادم گرسنه هست که دلش میخواد غذا بخوره و وقتی غذاشو خورد احساس دلزدگی از غذا بهش دست میده. پس محکم باش. زن ها باید موجودات محکمی باشند پس اینکه بگی نمیتونم نمیشه حرف نادرستی برای توجیه خودت هستش. خداروشکر که خونوادت انسان های فرهیخته ای هستند. و مشکلی برات پیش نمیارن.
    محکم باش و به یکباره این رابطه رو تموم کن.
    میپرسی که بعدش گریه نمیکنم؟ میگم چرا گریه میکنی
    میگی که ضربه نمیخورم و ناراحت بشم؟ میگم چرا ناراحت میشی
    اما این مشکل تازه قوی ترت میکنه و یادت میده که چطوری برخورد کنی.
    نگران نباش هنوز فرصت زیاد هست و وقت برای ازدواج موفق داری به شرطی که خودت بخوای. از این حرفهای اطرافیان که میگن دچار دست سرنوشت شدی هم پرهیز کن که شدیدا اشتباهه. ادم ها برای توجیه بی عقلی هاشون میندازنش گردن سرنوشت و قضا و قدر.
    بعد از قطع کردن این رابطه شروع کن به ورزش کردن و کلاس های مختلف رفتن. مطمئن باش وقتی روی خودت کار کنی ادم های بهتری هم جذبت خواهند شد. امیدوارم موفق باشی
    ویرایش توسط ghm : 12-02-2017 در ساعت 12:13 PM

  4. کاربران زیر از ghm بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تفاوت وابستگی و دلبستگی در روابط عاشقانه
    توسط javaheri69 در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 12-17-2023, 01:23 PM
  2. آیا خواستن توانستن است ؟؟
    توسط ali502902700 در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 10-03-2022, 03:02 AM
  3. خواستگار سوءاستفاده‌گر و خسيس!
    توسط ninamoon در انجمن خواستگاری
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: 05-14-2017, 11:40 AM
  4. عشق شما از چه نوعي است؟ دلبستگی یا وابستگی؟
    توسط pari123 در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-30-2015, 01:12 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد